ستون: نزدیک به 50 سال بعد او را فراموش نکرده زشت نژادی حادثه و نه من

این اتفاق در یک شب تابستان تقریبا 50 سال پیش است.من یک یا دو سال از دبیرستان و حضور در جامعه ، من سرباز دوستان

توسط MORVARIDEASIA در 31 خرداد 1399

این اتفاق در یک شب تابستان تقریبا 50 سال پیش است.

من یک یا دو سال از دبیرستان و حضور در جامعه ، من سرباز دوستان و من تا به حال جمع آوری شده در یک پارک در پیتسبورگ فقط در شرق سان فرانسیسکو یک طبقه کارگر آسیاب شهر که بسیار متنوع بوده اما تقسیم شده است. ما مقدار زیادی از حلق آویز کردن که ما بی هدف در اواخر نوجوانی و اوایل 20s اما آن شب متفاوت بود و فراموش نشدنی.

به خوبی به شب سوخت آبجو یکی از عیاشان به طور ناگهانی و بدون هیچ دلیل روشنی فریاد زد: به عنوان زشت و رکیک و تهدید نژادی طعنه زدن که من تا کنون شنیده ام.

من نمی دانم آن مرد خوبی است. من آرزو می کنم من می توانم آن را می گویند تکان دهنده بود, اما آن را فقط شدید تر نسخه از این نوع از چیزی که شما شنیده در اطراف شهر. من به یاد داشته باشید سکوت و من به یاد داشته باشید چهره یکی از دوستان سیاه و سفید در میان ما.

تبلیغات

همه چشم ها تبدیل به میله Ingram بود که کفن در خیانت و استعفای. او به سرعت رو به پا و بی سر و صدا باقی مانده است. بقیه از ما نیست که خالی از سکنه من همیشه از.

میله و من تا به حال بازی بیس بال با هم به بچه ها. برای یک زمان من یک پارچ و او گیر اما او تا به حال چیزی خاص. میله را بت بود یک موشک پرتاب بازوی خود را در یک توپ. سرخپوستان کلیولند پیش نویس اما او در بازی به جای توپ. سپس او رو به پیش نویس توسط San Francisco Giants. هنگامی که یک ادم بیکار و تنبل زانو به پایان رسید خود را رویای او یک معلم شد و بعد سر مربی در سنت مری ،

در شهر ما در رشد من سفید و قهوه ای و دوستان و به من گفت چیزهایی است که من انقباض غیر ارادی ماهیچه امروز. قومی "طنز" بود بنابراین شما می توانید خودتان را متقاعد کند آن را بی گناه بود و مورچه پناهگاه نمونه همه جا بودند. من به یاد داشته باشید N-word انداخته بودن حدود زیادی هر چند نه در شرکت مختلط.

در این پارک که در اوایل دهه 1970 تاریکی حقیقت از آن شهر قرار گرفت.

تبلیغات

من فکر می کنم که آخرین بار من تا به حال دیدم راد, اما هر بار که من به تصویب رسید که نقطه من تو را دیدم چهره اش و من دوباره خودم نامردی و دورویی. چرا من باید شجاعت آن شب به سختی به بسته ؟ چرا من باید قلب را از راه دور با میله?

که شب آغاز یک بیداری برای من. من به طور فزاینده ای بی قرار و بی تاب تردید از همه چیز من فکر کردم من می دانستم و شرمنده از همه چیز من نمی دانم. من مصمم به فاصله خودم را از این شهر و از نزدیکترین افراد به من و نهایی حرکت به سواحل شرق بود که در برخی از راه یک عمل شورش است که باید آغاز کرده اند بسیار زودتر.

من شروع به فکر کردن در مورد میله دوباره پس از جورج فلوید درگذشت زیر زانو پلیس در مینیاپولیس, زیرا چگونه می تواند ما نیست, بررسی زندگی خود ما و واضح شر نژادپرستی نهادی و سفید امتیاز?

در امریکا هنوز هم هر شب یک شب دیگر در پارک.

تبلیغات

فقط بیش از یک هفته پیش شروع کردم به تلاش برای پیگیری کردن میله. من فکر کردم من باید عذر خواهی در نهایت هر چند که احساس خود خدمت. و چرا من باید فرض کنیم او می خواهم مراقبت به صحبت کردن با من ؟

ما می خواهم به صحبت در مورد این حادثه فقط یک بار با گوشی 10 سال پس از آن اتفاق افتاده است.

"من فکر نمی کنم کسی به یاد آن شب" راد گفت: در این گوشی در اوایل 1980s.

"من هرگز آن را فراموش کرده ام" من به او گفتم.

تبلیغات

این مکالمه تقریبا 40 سال پیش بود مختصر و بی دست و پا برای من. پس از آن او رفت و یک راه رفتم دیگری است. زمانی که من شروع به دنبال او دوباره من حتی نمی دانم که در آن او زندگی می کردند. و سپس متوجه شدم که میله در 66 به نقل مکان به فلوریدا و کار وجود دارد به عنوان یک معلم. من پیامک از او درخواست می کنیم اگر چت و او پیامک بلافاصله.

"شما می توانید با من تماس بگیرید در هر زمان, هم تیمی," او نوشت: اضافه کردن یک توپ بیس بال از emoji.

وقتی که من او را به نام ما شد فورا آشنا, داستان های به اشتراک گذاری تمام راه برگشت به روز ما در لیگ کمی. صحبت ما برای نزدیک به سه ساعت و قول داد برای گرفتن یک بازی هم در جایی که بیس بال است که در کسب و کار.

اگر درست شد که من فکر کردم در مورد او صدها بار در طول سال راد گفت: از آن مطمئن شوید که در زمان من به اندازه کافی بلند برای رسیدن به خروج. و اگر من هنوز هم احساس بد در مورد آن شب وی افزود: تصور کنید که چگونه او احساس می شود.

تبلیغات

"مثل این بود که ضربه توسط یک پیچ از رعد و برق" او به من گفت. "من تا به حال 10-سرعت و هنگامی که من سمت چپ من بود و عرق کردن فراوان. من نمی دانم اگر من زد هر چراغ ... اما من احساس می کردم شناور. این خیلی خشم من احساس من فقط سر در گم."

نبود البته که او غافل از نژادپرستی به عنوان یک کودک راد به من گفت. به عنوان یک جوان او گفت: او می خواهم گاهی اوقات برچسب همراه با یک دوست به خانه دیگری سفید ، آنها می خواهم دست کشیدن بر روی درب خانه با هم و از او خواسته می شود توسط یک فرد بزرگسال به صبر در ایوان در حالی که سفید اچ رفت داخل.

اما راد گفت: او هرگز شنیده تعصب بیان شده بود آن شب. او آمار و ارقام در حال حاضر که اگر امروز مواجه مرد می گویند او معنی نیست که آنچه که او گفت: او فقط جوان و گنگ و گفت: چیزی احمقانه است. هنوز هم آن خشونت لکه دار کردن با کسی که به یک همکلاسی, اگر نه بیس بال هم تیمی و یا دوستان نزدیک.

همانطور که برای بازیکنان بیس بال که در آنجا بودند راد گفت: او می خواهم فکر ما به عنوان دوستان دیرین — بخشی از خدمه او فکر کرد که او می تواند اعتماد. و در عین حال ما به او اجازه دهید پایین.

تبلیغات

"برخی از مردم در تماس با آن قبیله گرایی," راد گفت. "این قضاوت نیست همه چیز را با قلب اما رفتن همراه با جمعیت است. من می دانم که شما بچه ها معنی نیست که به درد من اما همه وجود دارد و نه یک نفر گفت: "هی راد اینگرام را در اینجا.' من تا به حال برای آمدن به شرایط با آن است."

این حادثه در پارک بود که یکی از آخرین میله تا به حال برای مقابله با. بعد از او گفت: دو خوابگاه آمپول در اورگان راه می رفت و پشت سر او غرغر N-word.

بار دیگر در اورگان او سر از آپارتمان خود را به ماشین خود را هنگامی که دو افسر پلیس دستور داد او را به وسیله نقلیه خود را و او را سوار در اطراف شهر بدون توضیح. آنها در نهایت به او گفتم می خواهم شده است منازل به قصد سرقت در منطقه و وجود یک بد عنصر در شهر است. آنها ریخته او یک راه طولانی از وسیله نقلیه خود را و گفت: "شما مراقب باشید, n—."

در شرق خلیج که در آن میله مشغول به کار به عنوان یک معلم دبیرستان و مربی بیس بال در '80s در, او گفت: پدر و مادر مخالف از اعضای تیم به نام "دریافت کردن زمینه n—."

تبلیغات

"بازیکنان من آن را شنیده و همه در غرفه آن را شنیده و من ایستاده و تفکر من چه کاری باید انجام دهید را نمی توان بی احترامی مثل این؟" راد گفت. "من در اینجا انجام آنچه که من قرار بود انجام و شما اهانت آمیز به من؟"

اگر چه من نیاز به خودم فاصله از Pittsburg بعدا فهمیدم که زادگاه من بود هیچ متفاوت از بسیاری دیگر. پنج دهه در سواحل شرق و غرب و شمال و جنوب تعصب ماندگار, شعله های آتش نفرت هستند چتری سیاسی برای به دست آوردن و شاهد سکوت بی عدالتی است که کمتر از یک سرطان از زانو به گردن.

میله به من گفت که او نمی داند که اگر بیماری سیستمیک نژادپرستی هرگز توان درمان کرد. اما به عنوان او به تماشای اخبار فلوید و دیگر قربانیان خشونت پلیس و او می بیند تظاهرکنندگان از همه رنگ راهپیمایی برای تغییر او گفت که او به یاد یکی از مورد علاقه خود را به نقل از دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور:

"تاریخ خواهد شد که به رکورد که بزرگترین تراژدی این دوره از اجتماعی انتقال بود نه گوش خراش سر و صدا از مردم بد اما هولناک سکوت مردم خوب است."

تبلیغات

Steve.lopez@latimes.com



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب